ایستاده مردن مرام ما است
خواستم به دانش آموزانم بگويم انشاء ايستاده مردن را بنويسند وهرروز و هر ساعت به اين واژه فكرميكردم و دنبال بينه هاي آن دركوچه ها و خيابانها ميگشتم شب و خسته نا اميد به دهليزتاريك خودم مي رفتم تا اينكه روزي شنيدن يك نام مرا از تاريكي بيرون آورد نور اميد بارديگر درقلبم دميده شد و معني واقعي ايستاده مردن را حس كردم خوشحال به مدرسه رفتم و به دانش آموزانم گفتم انشاء اين را بنويسند تا ديروز جراعت آن را نداشتم چون خودم هم در آن گيركرده بودم حتما مي پرسيد چه شد چه ديدم و چه شنيدم من نام محسن دگمه چي را شنيدم كسي كه علي رغم سخترين شرايط درزندانهاي آخوندهاي دژخيم حاكم بر ايران و علي رغم بيماري سخت سرطان نه تنها خسته و نااميد نشد و تن به ذلت نداد بلكه چون سرو دربرابر اين دژخيمان ايستاد دشمن را زار و ذليل و خسته كرد و سرفراز به قهرمانان ميهن پيوست و اما امروز را بايد گرامي داشت.... و
زنداني سياسي درايران |
هموطنان شجاع براي گراميداشت اين مرد ايستاده و قهرمان را برمزارش حاضرشدند....ادامه داردكليك كنيد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر